یکی از مواردی که اساتید معماری خیلی روش تاکید دارند رها نبودن هیچ خطی توی پلان و نما هست و در کرکسیون ها خیلی بهش توجه میکنند. فکر میکنم دلیلش این باشه که حریم ها، فضاها و فرمها این طوری به شکل مشخص تری تعریف می شوند. ولی در برخی موارد که اصلا هدف ایجاد سیالیت در فضا هست، چه کنیم؟
برخی اساتید به خصوص به کناره دیوارها توجه میکنن با این بهانه که توی پرسپکتیو بد میشه! آیا واقعا این طور هست؟ در ادامه بررسی می کنیم.
یک نمونه موردی که میشه مطرح کرد، خانه مدرنی هست که در نمایشگاه ساختمان برلین در سال 1931 پرده برداری شده و طراحش میس ون درروهه است.
در این پلان ماژولار، دیوارهایی که به طور سنتی برای تعریف فضا به هم متصل هستند، از هم جدا میشن و در جهات مختلف حرکت میکنن. حاصل این نوع از طراحی پلان، فضاهایی چندمنظوره و سیال هست که امتداد پیدا میکنند، در هم ادغام میشن و در نهایت، فضای کلی هم بزرگتر و پویاتر به نظر میاد.

توی تصویری که از نمونه موردی ساخته شده پیدا کردم، رنگ تیره دیواره میانی و فرشی که مقابلش هست داره به خوبی فضای نشیمن رو تعریف میکنه.
حتی اگر که دیواره به رنگ روشن بود، شکل خود فرش به عنوان یک سطح بزرگ افقی در کنار سطوح عمودی به تعریف فضای مقابل دیواره خیلی کمک میکنه.
حالا جالبه که توی پلانهای معماری ایرانی سنتی (در نواحی مرکزی) هم این چندمنظوره بودن با قابلیت تغییر مبلمان، ماژولار بودن و تعریف و تقسیم فضا با استفاده از فرش دیده میشه. ولی فراموش نکنیم که در این شیوه ی ساخت به دلیل استفاده از دیوار باربر، امکان انتقال دیوارها در جهات دلخواه وجود نداره (گذشته از چهارچوب فرهنگیش که نمیدونم با این پلان میتونست کنار بیاد؟) در نتیجه سیالیت و ادغام فضاها خیلی محدودتر میشه.
این که چرا در شمال ایران که با استفاده از ستون توی ساختمان های کم ارتفاع، جابه جایی دیوارها ممکن هست، چنین چیزی رو توی معماری سنتیش ندیدیم و به این سمت و سو نرفته، جای بررسی داره.
منبع: کتاب فرم فضا نظم- دیاگرام فرم
منبع تصویرhttps://partnersindesign.org/discover/modernists-abroad/german-building-exhibition-berlin-germany/ /© Estate of Lüdwig Mies Van der Rohe / SOCAN (2019).